«لُک‌نَت» امیرحسین یزدان‌بد در بازار نشر

«لُک‌نَت» امیرحسین یزدان‌بد در بازار نشر

رمان «لُک‌نَت» نوشته امیرحسین یزدان‌بد توسط نشر افق منتشر و راهی بازار نشر شد.

به گزارش خبرنگار مهر، «لُک‌نَت» نود و هفتمین کتابی است که از مجموعه ادبیات امروز توسط نشر افق چاپ می‌شود. یزدان‌بد چندی پیش در گفتگو با خبرنگار مهر، ضمن اعلام خبر چاپ این رمان گفت: رمان جدید من یک رمان سیاسی است که از تکنیک معما و رمز برای پیشبرد داستان خود بهره می‌برد.

داستان «لُک‌نَت» با اعتراف نویسنده آغاز می‌شود و با روایت درگیری‌های درونی او، پیش می‌رود. این رمان بر مبنای بسترسازی اسطوره‌ای از داستان رستم و سهراب نوشته شده است اما نگاهی سیاسی در سطح دیپلماتیک به ویژه در حوزه سیاست بین‌المللی در منطقه خاورمیانه دارد. به این ترتیب حوادث این رمان در سه کشور ایران، افغانستان و آذربایجان رخ می‌دهند.

این رمان، اثری سیاسی - تاریخی بر بستر اسطوره، معما و بر اساس حوادثی مستند نوشه شده است. محور کتاب، ماجرای درگیری نویسنده با زندگی جاسوسی از فعالان سیاسی آذربایجان در دهه بیست است. پای نویسنده در پی حوادثی پیچیده به افغانستان و قلب نیروهای نظامی آمریکا و ناتو کشیده می‌شود. ویژگی بارز و مشخص این کتاب، رمزگشایی است.

زال‌نامه، رَستم‌نامه، دستورالعمل وصیت‌نامه، سحراب‌نامه و بی‌سِرنامه بخش‌های مختلف این رمان هستند که در ادامه آن‌ها ضمایم داستان نیز درج شده است که در قالب نامه و نامه‌نگاری هستند.

امیرحسین یزدان‌بد، نویسنده کتاب، تحصیل در رشته فلسفه، فیزیک و کامپیوتر را رها کرده و پس از آن وارد حوزه داستان‌نویسی شد. کتاب پیشین او «پرتره مرد ناتمام» برنده جایزه‌های گلشیری و گام اول شد.

در قسمتی از رمان «لُک‌نَت» می‌خوانیم:

منطقه جنگی برایم با یک خمپاره در چهل متری‌ام معنا پیدا کرد. یعنی یک لحظه با زانوهای خم، نیمه‌کاره، محو پره‌های ته‌اش شده بودم که کج توی زمین فرو رفته بود و عمل نکرده بود و مثل سیگار روشنی که در زیرسیگاری جامانده باشد، دود می‌کرد. انعکاس موج برخورد را روی پوست صورتم، چنان کامل و واضح حس کردم که از آن‌روز هر لحظه اراده کنم با تمام جزئیات به خاطرم می‌آید. چطور می‌شود ماجرا را برای کسی شرح داد؟ خمپاره جدی است پسرم. تنها چیزی که می‌شود در موردش کلمه جدی را به کار برد. خمپاره پیام واضحی را با خودش به زمین می‌کوبد. دو تا سرباز چند کیلومتر آن‌طرف‌تر ته گلوله‌اش را در لوله خمپاره‌انداز میزان کرده‌اند و یک مکث کوتاه و رها کرده‌اند و گوش‌های‌شان را گرفته‌اند. همین.

نه، بیش از این‌ها است. خمپاره نفرتی است که رها می‌شود توی لوله. خمپاره پیام واضحی دارد، آن‌قدر واضح که گوش‌های ما عادت به شنیدنش ندارند. صدای سوتش که آمد فقط سه ثانیه وقت داری بخوابی روی زمین تا احتمال برخورد ترکش‌های این نفرت واضح را کاهش دهی. آن روز هنوز این‌ها را نمی‌دانستم. من هیچ چیز در مورد وضوح این پیام‌های آهنی نمی‌دانستم. فقط حرکت سربازی با لباس پلنگی را در مسیر نگاهم تا خمپاره دیدم که به طرفم می‌دوید. شانه‌هایم را گرفت و نشاندم زمین و تا پشت تانکری روی زمین کشید. ده دقیقه طول کشید تا آرام آرام صدایش را از میان سوت ممتدی که در گوشم بود شنیدم. زانو زده بود و زل زده بود توی چشم‌هام...

این کتاب با 160 صفحه، شمارگان هزار و 500 نسخه و قیمت 8 هزار تومان منتشر شده است.

کد خبر 2201595

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha